. روزنوشته ها .

جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

. آخرین نوشته‌ها .

کمپ و کوهنوردی

. کمپ و کوهنوردی . فرار از دغدغه‌های زندگی این‌دفعه نه از جنس مطالعه، نوشتن یا دویدن از جنس سفر به محیطی ناشناخته با حوادث و وقایع غیرقابل پیش‌بینی دوری از محیط و آدم های امن و فعالیت‌های تکراری محیطی دور از اینترنت، آنتن و زندگی شهری با تمام

گفت و گفتم هایی از الهام فلاح

گفت عاشق نبودم. عاشقم کرد.نگاش کردم.گفت تو چرا عاشق نمی‌شی؟گفتم قلب من از رنج کشیدن برای یک عشق تازه هراسونه.گفت عشق مترادف رنجه.هیچی نگفتم.گفت چطوری گلدونت از یه ساقه، هم شمعدونی قرمز میده هم سفید؟گفتم نمی‌دونم. دو تا شاخه رو به هم بستم و شد. هرکی

طراح گرافیک

همیشه تو موقعیت شغلی که به‌عنوان طراح گرافیک داشتم بیشترین تلاش و مطالعه‌ام مهارکردن ذهنم بوده و هستاصلی‌ترین دلیلش این بود که هیچ‌وقت نمی‌خواستم درد و ناراحتیم یا حتی مشغله فکریم روی طراحی‌هام  اثر بزاره. یکجا بهم گفتن: امروز که دیگه کلاس نداری؟یک

خاموشی ذهن ای از جنس طبیعت

. خاموشی ذهنی از جنس طبیعت . چهارشنبه‌ای بود که از ساعت ۲:۳۰ دیگه خوابم نبرد و کل روز به این فکر می‌کردم ۲:۳۰ بخشی از صبح می‌شه یا نیمه شب و هنوز هم به جواب قطعی نرسیده‌امکوهنوردی صبح و قهوه هم کمکی به این سطح خستگی نکرد، می‌گن حال بد یک حداکثر

جمعی از پ.ن های یک ذهن خسته

پ.ن ۱: این روزها که اکثر زمانم بیرون و بیشتر زمان مطالعه‌ام با کتابخوان یا کتاب‌صوتی می‌گذرد بیشتر قدر زمانی که در برنامه ریزی‌ام برای مطالعه کتاب‌هایی که نسخه فیزیکی آنها رو دارم، می‌دونم. درسته که لذتی که در لمس کتاب، خط کشی و نکته برداری هست قابل

به بهونه ی روز معلم

با ترک کردن شروع شد، یا شایدم با ترک خوردنیا شایدم با ترک کردنی که به ترک خوردن منجر میشهترک ترس ها، ترک زندان ذهن، ترک خونه امن و…مولانا میگه باید بشکنی تا ساخته بشی و انگار جایی که همه سعیتو کردی که خودتو توی اون اتفاق جا نزاری، سیلی واقعیت بخوری

کوهنورد مشاهده‌گر

 یک تجربه کوهنوردی همیشه اگر می‌خواستم خودم رو تو یک کلمه معرفی کنم می‌گفتم: «من یک یادگیرنده‌ام»   این روزها اگر بخواهم خودم رو تو یک کلمه معرفی کنم میگم: «من یک مشاهده‌‌گرم»   مشاورم میگه:   «هر آدمی که سکوت می‌کنه و توی خودشه

یک سگ خیابونی

سلامروزتون بخیردر محدوده طرقبه یک سگ خیابونی مشکی هستش که به واسطه اینکه بچگی خیلی از صاحبش کتک می‌خورده الان وقتی کسی رو میبینه دنبالش می‌دوه و پارس می‌کنه و این بشدت باعث وحشت مردم شدهاهالی منطقه برای شهرداری نامه نوشتن که بیاد سگ رو ببره و این سگ

دنیای فیلترها

لبخند می‌زدم و به چهره‌اش نگاه می‌کردم و حرف‌هایش را گوش می‌دادم.در ذهنم دنبال پاسخ برای حرف‌هایش نبودم چون می‌دانستم برای شنیده‌شدن روبروی من نشسته بود تا برای یک مکالمهحرف‌هایش سنگین بود و از درونی خسته نشأت می‌گرفت، خشمی که تخلیه نشده بود، غمی

English blog

This part of my website is English blog. I don’t like to write about the things that happen to me during the day, that’s why I separate this part of my writing from the daily one. I want to write about my research on graphic design and

. روزنوشته ها .