. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...
انسان تجسد رنج بوده

انسان تجسد رنج بوده

من هیچوقت تماما از خودم راضی نبودم و نیستم

خیلی‌ها بهم می‌گن این بده چون بهشون گفتن این بده

همیشه دارم خودم، کارم، حرف‌هام، رفتارم، برخوردم، عملکرد روزانه‌ام و.. رو نقد می‌کنم

و این یکی از بهترین سوخت‌ها برای حرکت و ادامه دادن جلو رفتنه

اگه بخوام مهارت هام رو بنویسم یکیش همینه که آسیب ها و تجربیات زندگیم رو به فرصت تبدیل کنم و ابزاری برای جلو رفتن

یک‌جاها اذیت می‌شم

یک‌جاهایی درونم جیغ می‌کشه

و یک جاهایی خودمم از این نبرد و مسیر خسته میشم

همه می‌گن(دونستن درد داره) اما من می‌گم شاید انسان تجسد رنج بوده

نظر شما

. روزنوشته ها .