. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

ماه و خورشید کنار هم

ماه و خورشید کنار همن می‌دونم ماه داره میره و خورشید داره میاد ولی می‌خوام این هاله های نوری که تجلی بودنشون کنار هم هست رو با خودم نگه دارم، این نور برام آرامش کورترین نقطه جمع رو داره همین مقدار کم نور رو می‌خوام، نه یک نور شدید…نه… نوری

ادامه مطلب 🙂

تجربه وبلاگ نویسی من از ۴ سال قبل تا امروز

اولین تجربه وبلاگ نویسی من برمی‌گرده به ۴ سال قبل که سرکلاس های دیجیتال مارکتینگ می‌خواستیم آنچه آموختیم رو به‌صورت عملی آزمون‌و‌خطا انجام بدیم و اولین تجربه نوشتن من به ۱۰ سال قبل که داخل دفتر خاطرات اتفاقات روزانه ام را ثبت می‌کردم. نمی‌دانم چگونه شد که نوشتن با من

ادامه مطلب 🙂

کرم ریزتر از دیروز

کرم ریز تر از دیروز امسال جهان برام واضح تر شده بوددرد و رنج آدما برام قابل لمس تر شددرک و پذیرشم نسبت به آدما و اطرافیانم بیشتر شد یک سال قبل همین موقع برای آوردن رویاهام روی کاغذ بعد ۲۴ سال قلم و کاغذ به دست گرفتم و رسم

ادامه مطلب 🙂

پیانو

داخل رستوران نشسته بودم و داشتم به این فکر می‌کردم چطور کتابخوان یا کنسول بازی‌ام را از داخل کیفم در بیارم و مطالعه یا بازی کنماطرافم همه مشغول صحبت با هم و در تلاش برای شناخت هم بودن و من دنبال یک نقطه کوری میگشتم که اونجا راحت بشینم و

ادامه مطلب 🙂

انسان تجسد رنج بوده

من هیچوقت تماما از خودم راضی نبودم و نیستم خیلی‌ها بهم می‌گن این بده چون بهشون گفتن این بده همیشه دارم خودم، کارم، حرف‌هام، رفتارم، برخوردم، عملکرد روزانه‌ام و.. رو نقد می‌کنم و این یکی از بهترین سوخت‌ها برای حرکت و ادامه دادن جلو رفتنه اگه بخوام مهارت هام رو

ادامه مطلب 🙂

نامه به گذشته

چند وقت است که عنوان نامه به گذشته را در تیتر داک روزنوشت ها قرار دادم و نزدیک ده روز است که به بهانه مطالعه به سراغ این گفتگو نیامدم و ازش فرار می‌کردم گفتگو با خویشتن سخت ترین نوع گفتگوست، وقتی باید به چشم های کسی نگاه کنی که

ادامه مطلب 🙂
. روزنوشته ها .