. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

کمپ و کوهنوردی

. کمپ و کوهنوردی . فرار از دغدغه‌های زندگی این‌دفعه نه از جنس مطالعه، نوشتن یا دویدن از جنس سفر به محیطی ناشناخته با حوادث و وقایع غیرقابل پیش‌بینی دوری از محیط و آدم های امن و فعالیت‌های تکراری محیطی دور از اینترنت، آنتن و زندگی شهری با تمام دغدغه‌ها

ادامه مطلب 🙂

گفت و گفتم هایی از الهام فلاح

گفت عاشق نبودم. عاشقم کرد.نگاش کردم.گفت تو چرا عاشق نمی‌شی؟گفتم قلب من از رنج کشیدن برای یک عشق تازه هراسونه.گفت عشق مترادف رنجه.هیچی نگفتم.گفت چطوری گلدونت از یه ساقه، هم شمعدونی قرمز میده هم سفید؟گفتم نمی‌دونم. دو تا شاخه رو به هم بستم و شد. هرکی کار خودشو می‌کنه منتها

ادامه مطلب 🙂

طراح گرافیک

همیشه تو موقعیت شغلی که به‌عنوان طراح گرافیک داشتم بیشترین تلاش و مطالعه‌ام مهارکردن ذهنم بوده و هستاصلی‌ترین دلیلش این بود که هیچ‌وقت نمی‌خواستم درد و ناراحتیم یا حتی مشغله فکریم روی طراحی‌هام  اثر بزاره. یکجا بهم گفتن: امروز که دیگه کلاس نداری؟یک جای دیگه گفتن: این‌همه مطالعه پشت سرهم

ادامه مطلب 🙂

خاموشی ذهن ای از جنس طبیعت

. خاموشی ذهنی از جنس طبیعت . چهارشنبه‌ای بود که از ساعت ۲:۳۰ دیگه خوابم نبرد و کل روز به این فکر می‌کردم ۲:۳۰ بخشی از صبح می‌شه یا نیمه شب و هنوز هم به جواب قطعی نرسیده‌امکوهنوردی صبح و قهوه هم کمکی به این سطح خستگی نکرد، می‌گن حال

ادامه مطلب 🙂

جمعی از پ.ن های یک ذهن خسته

پ.ن ۱: این روزها که اکثر زمانم بیرون و بیشتر زمان مطالعه‌ام با کتابخوان یا کتاب‌صوتی می‌گذرد بیشتر قدر زمانی که در برنامه ریزی‌ام برای مطالعه کتاب‌هایی که نسخه فیزیکی آنها رو دارم، می‌دونم. درسته که لذتی که در لمس کتاب، خط کشی و نکته برداری هست قابل وصف نیست

ادامه مطلب 🙂

به بهونه ی روز معلم

با ترک کردن شروع شد، یا شایدم با ترک خوردنیا شایدم با ترک کردنی که به ترک خوردن منجر میشهترک ترس ها، ترک زندان ذهن، ترک خونه امن و…مولانا میگه باید بشکنی تا ساخته بشی و انگار جایی که همه سعیتو کردی که خودتو توی اون اتفاق جا نزاری، سیلی

ادامه مطلب 🙂
. روزنوشته ها .