واقعا خسته بودم
پنجشنبه خسته بودمپنجشنبه واقعا خسته بودم و نمیخواستم قبول کنم که خسته ام خستگیام به شکل اضطراب، کوفتگی بدن، سنگینی چشمها داشت از درون فریاد میزد و من هنوز نمیخواستم قبول کنم که خسته ام چهار بار توی کافه جای نشستنمو عوض کردم، اما مشکل از جای نشستن نبود، مشکل