. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

برای فردا..

اشتباه را ستایش می کنم…آرزو می کنم که روزها و ماه ها و سال های آتی اشتباه کنیاشتباه یعنی اینکه کارهای جدیدی را امتحان کرده ای،چیزهای جدیدی را آموخته ای،تلاش کرده ای خودت و دنیایت را تغییر دهی…اشتباه های جدید بکن،اشتباه های بزرگ،اشتباه های جذاب،اشتباه هایی که تا به حال

ادامه مطلب 🙂

رشد سازمان

داشتم غذا میخوردم که مدیر اجراییمون اومد توی آشپزخونه آب بخوره، بحث کلاس که شد گفت: این دفعه سر کلاس خودتون نبودین، چیزی شده؟ به جلسه قبلم که فکر کردم دیدم آخر کلاس نشسته بودم و چیزی نمی نوشتم. کلا یا خواب بودم یا سرم توی گوشیم بود به جلسه

ادامه مطلب 🙂

شروع دویدن

یکبار به دوستم گفتم من وقتی ناراحتم یا فکرم درگیره و آروم نیستم راه میرم و قدم میزنم بهم گفت راه رفتن و دویدن چون باعث میشه روی تنفست تمرکز کنی فکرت رو آروم میکنه و برام افسانه مردی رو گفت که انقدر دویده بود تا مشکلاتش برطرف بشه و

ادامه مطلب 🙂

خشم/چاره؟

بیشتر از ۵۰ سال سن داشت و برای حقوق بازنشستگی می آمد سر کار..از نظر سن و توانایی های جسمی کار زیاد و سنگین نمیتونست انجام بده و کارها کند انجام می شد، نصف کارها انجام نمی شد و نمیتونست تایم مهمون امدن رو مدیریت کنه… ولی باهاش خوب بودن

ادامه مطلب 🙂

پاره ناشناس

اولین بار که  بهم گفت دنیام کوچیک شده تو چشماش نگاه کردم و فقط لبخند زدم.اون موقع داخل این حرفی که بهم گفت یک حسرت و ناراحتی می دیدم…حسرت اینکه تو جهان احتمالاتی هست که نمیخواد برای ۵ سال بعدش برنامه کاری و زندگی دقیقی بریزه و قشنگیش به این

ادامه مطلب 🙂

با همه وجود ازت ممنونم…

من یه جاهایی خیلی به خودم افتخار می کنم… واسه راهی که اومدم… واسه کارهایی که میتونستم مثل خیلیا انجام بدم ولی عقایدم مانعش شدن… واسه روزای سختی که شرایط واسه جا زدن فراهم بود ولی پا پس نکشیدم…

ادامه مطلب 🙂
. روزنوشته ها .