. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

نوشتن

نوشتن میخواستم بنویسمبا دلیل و بی دلیلآغاز نوشتنم بی هدف بود، ادامه دادن آن اتفاقی و تاثیر آن پررنگبا آغاز کار این وبلاگ تعهد دادم که هرروز بنویسمجایی لغزیدم و ننوشتم، جایی روی کاغذ نوشتم، گاهی در ذهنم کلمات کنار هم قرار گرفت اما روی کاغذ نیامد اما امروز حس

ادامه مطلب 🙂

کوکی

کوکی تا دیروز فکر داشتن حیوانی غیر پرنده در خانه برایم غیرممکن بود، اصولا حس اهمیت و دوست داشتن حیوانات را با کمک به سگ و گربه و پرنده هایی که توی خیابون هستن برای خودم کامل می کردم.آمدن کوکی به زندگیم اتفاقی بود و در هیاهوی ترس مسئولیت پذیری

ادامه مطلب 🙂

سرم خیلی شلوغه

سرم خیلی شلوغهجمله ای که این چند وقت از همه می شنوموقتی پیگیری کارهای محتوای پیج هارو می کنم که توی برنامه ریزیم قرار بدم که طراحی هاشون دیر نشه، و میشنوم سرم خیلی شلوغ بود و نتونستم محتوا رو برسونموقتی بعد مدت طولانی از یک دوست خبر میگیرم و

ادامه مطلب 🙂

گربه

عکس رو وقتی از خونه اومدم بیرون گرفتم توی لبخندم ذوق امروز و کارهایی که میخوام انجام بدم هستش و توی چشمام خستگی و بی خوابی که دیشب بخاطر گردن دردم داشتم. یادم نیست چند دفعه از خواب بیدار شدم ولی درد گردنم در اون لحظه یادمه صبح سعی می

ادامه مطلب 🙂

مهاجرت

مهاجرت قشنگترین نوع ازدست دادن است اره ازدست دادن، میدونم درد جدایی دارد، میدانم با دلتنگی همراه است، میدانم حسرت تمام حرف های نزده و جاهای نرفته را بردل میگذارد اما هنوز از نظرم قشنگ ترین نوع ازدست دادن است دوست داشتنی که در لحظه حال درک نشود توقع جاودانه

ادامه مطلب 🙂

نبرد

با سرزنش خودم بخاطر دیر بیدار شدن و نرسیدن به برنامه صبحگاهیم بیدار شدم و اولین صدایی که شنیدم صدای بی قراری پرنده ام بود که الان باید به بچه هاش غذا میداد و بی قرار بیرون لونه بود. رفتم و دیدم جوجه هاش مردناین تصویر همراه سرزنشم خودم شد

ادامه مطلب 🙂
. روزنوشته ها .