. روزنوشته ها .جایی که قرار بود در آنجا گم شوم...

در ستایش ادامه دادن

درد که داری ادم مهربون‌تری می‌شیدرد که داری ادم بخشنده‌تری می‌شیکل کدورت‌ها و ناراحتی‌هات از بین میرن و فاصله‌ات تا تموم شدن این زندگی رو ناچیز می‌بینیبه زندگی‌ات فکر می‌کنیبه کیفیت زندگیت کنار آدم‌هاو تنها سوالی که باهاش درگیری اینه که: اگه الان تموم بشه، چه حسرتی برات باقی مو‌نده؟و

ادامه مطلب 🙂

تجربه شرکت در همایش تداکس TEDx

چند هفته قبل وقتی به حرف‌های صاحب امتیاز برند تداکس مشهد در پنل در مورد چالش‌های برگزاری یک رویداد گوش می‌دادم، تعجب کردم چطور یک برند ده سال با همچین چالش‌هایی تونسته کارشو ادامه بده و رویدادهارو با این کیفیت برگزار کنه تجربه این همایش و رویداد تداکس برای من

ادامه مطلب 🙂

دردهایی که به عصب رسیده‌اند

  چند روز است که می‌خواهم بنویسم. از حال پریشان ذهنم  از دردهایی که به عصب رسیده‌اند و با هیچ مسکنی آرام نشدندخانواده‌ام گفت از سرماستدکتر به فاصله بین مهره‌های گردنم اشاره کردو من فقط زمانی که ازم پرسیدند استرس داشتی لبخند زدم و نگاهشون کردم  به آدم‌هایی که اگه

ادامه مطلب 🙂

درک یک پایان

 درک یک پایان در روزهایی که حتی “خواندن” نمی‌تواند مانند همیشه اثرگذار باشد و رنگش مانند تمام رنگ‌های دیگر به رنگ “بی‌تفاوتی” تبدیل شده باز هم خواندن یک کتاب نسبتاً خوش‌خوان خالی‌ از لطف نیست” حتی اگر رنگ روزها را تغییر ندهد یا بهتر است بگویم تغییر چندانی ندهد. به‌جرئت

ادامه مطلب 🙂

همه چیز به غبار ختم می‌شود، پس از غبار بپرس

چگونه می‌شود از غبار چیزی پرسید؟  غبار به‌مانند یک ناظر بر هر جسم و سطحی می‌نشیند و همه چیز را می‌بیند، همه چیز را می‌داند. حال هرچه خواهید از غبار بپرسید، از فقر و فلاکت و گرسنگی، از عشق و شکست و بی‌سرانجامی، از سودای شهرت و نویسنده شدن، از

ادامه مطلب 🙂

اعتیاد به اکسیژن بالای قله

اعتیاد به اکسیژن بالای قله بخشی از وجودم میل به تنهایی دارد، گاهی حتی دستم را در میان جمعیت می‌گیرد و به یک خلا ذهنی می‌برد. جایی که در بین همه هیاهوها، همه صداها و افکار در مغزم ساکت می‌شوند. این عکس برای من تجلی آن خلوت است. وقتی که

ادامه مطلب 🙂
. روزنوشته ها .