وارد اتاق شدم
کل اتاق رو دود گرفته بود
اول دنبال کوکی گشتم
دیدم روی تخت بین بیهوشی و هوشیاری خوابیده است
دیدم روی بخاری هوله داره دود میکنه و سوخته
تازه یادم افتاد یک ساعت قبل که از اتاق خارج شدم بخاری را زیاد کردم و یادم نبود که هوله روی آن است
سریع حوله را برداشتم، کوکی را در آغوشم گرفتم و با هم به سمت پنجره رفتیم
خودم هم نمیتوانستم نفس بکشم
پنجره را باز کردم و یادم آمد کوکی از حمام آمده و احتمال دارد سرما بخورد
کوکی را دور حوله حمام خودم که تنم بود پیچیدم و با هم کنار بخاری نشستیم
به فکر فرو رفته بودم
اگر ۵ دقیقه دیرتر میرسیدم چی میشد؟
اگر اتاق آتش میگرفت؟
و…